کیارشکیارش، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

هستی مامان و بابا

کیارش و ماشینها

پسرم می‌خوام برات بنویسم تا بدونی که تو این مرحله سنی به ماشینها خیلی علاقه داری یا بهتره بگم هنوز هم علاقه داری چون از اوایلی که شروع به حرف زدن کردی چشمت دنبال اتوبوس و کامیون بود تا بگی توبی تو (اتوبوس) و نامیون (کامیون). الان اسم چند مدل خودرو که می دونی و من یادم میاد ایناست: -          پراید  -          رانا -          به GLX و RD هر دو میگی آردی -          آمبولانس -          لودر و غلطک ...
29 بهمن 1392

بدون عنوان

کیارش مامان، گل پسری بزرگ بزرگ بزرگتر شدی. هر چند ماه یک بار انگار یک فصل تازه تو زندگی تو و همچنین خانواده سه نفرمون باز میشه طوری که شاهد یک تغییر اساسی و رشد چشمگیر توی ذهن و جسمت میشم. الان درست و به دقت به حرفام گوش میدی و تقریبا مثل بچه‌های بزرگتر که به حرفای اطرافیان عمل می کنن رفتار می‌کنی البته در حالیکه نرمال باشی. مثلا گرسنه نباشی یا حوصلت خیلی سر نرفته باشه. کلا دیگه به مرحله ای رسیدی که از همه کارات لذت می‌برم. البته هنوزم جایی بریم که دوست نداری ما رو می‌کشی که بیرون، بیرون و نمی‌ذاری با آرامش خرید کنم. از سر و کول مامان بالا می‌ری. بیرون هم اگه یک لحظه مامانو نبینی مرتب منو صدا می‌زنی و اسم...
26 بهمن 1392

دوران شیرین بچه داری

کیارش گلم، اونقدر شیرین و خوردنی شدی که الان هوس کردم فقط از روی لذت برات بنویسم. وقتی صحبت می‌کنی و بلبلی یا اصطلاحات رو قشنگ میگی از ته دل ذوق می‌کنم و لذت می‎برم. یک مدته که دوباره به مامان بیشتر وابسته شدی و تو خونه که پیش مامان زهره هستی مرتب یاد من میکنی. ديروز به مامان زهره گفتی که عکس منو برات نقاشی کنه و وقتی اون ورقو گم کردی گریه میکردی و دنبالش می‌گشتی. تو صدا کردن اسما هم که خلاقیت داشتی و تازگی میگی احسانی یا بابا احسانی و مامان زیلایی. جملات و فعلها رو درست و به جا به کار می‌بری در خصوص زمان فعلها و جمع و مفرد بودنشون که فکر نمی‌کردم بچه کوچولو به این سن هم چنین توانایی داشته باشه. دنبال بازی و دو...
13 بهمن 1392
1